زندگی به سبک اربعین ...
هر کس برای یک بار مسافر اربعین شده باشد؛ تا زنده است دل در گرو این سفر دارد و ازخدا صحت و سلامت و توفیق برای حضور مجدد طلب میکند.
هر سفری اهداف و نیات و مقدماتی دارد و این سفر که در جایگاه خود از حس و حال خاصی برخوردار است به مراتب باید بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
برای بستن بار این سفر و هر سفری، سبکباری مهمترین اصل است. و در آئین پیادهروی اربعین نیز باید فکر و ذهن را از تعلقات دنیوی سبک کرد، باید قلب و وجود را از مکدرها، زدود ، باید به رفتن و پیوستن و شدن اندیشید. باید در مسیر حسینی شدن، زینبی شد و گرنه به مقصد نخواهی رسید. و مگر نه اینکه نهضت حسین(علیه السلام) با نهضت پیام رسانی زینب(سلام الله علیها) ماندگار شد؟ و مگر نه اینکه "کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود".
پس باید رفت و به جریان خروشان نهضت پیامرسانی کربلا پیوست. و امروز همان روز تکرار است، تکرار عاشورا در سرزمین کربلا که "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".
امروز باید به رسوایی یزیدهای مستکبر زمانه همت گماشت. سپاه بنیامیه امروز لباس داعش بر تن کرده و با مکر و حیلهی شیطانی امریکا، صهیونیست و آل سعود به میدان آمده تا بار دیگر بخت خود را در میدان مبارزه جستجو کند. غافل از این که امروز شیعه دل در گرو رهبری و ولایت دارد.
پس کولهبار ذهن را از بصیرت و دشمنشناسی پُر باید کرد. و آنگاه به سراغ کوله بار ملزومات سفر رفت.
بهتر است چندین بار وسایل را پالایش کرد و هر بار آنچه کوله را سنگین میکند و ضروری نیست، کنار گذاشت. هر چه بار سبکتر باشد، حرکت آسانتر و روانتر خواهد بود. همان گونه که اگر در سفر دنیا هم چنین باشیم، دل کندن و گذشتن آسانتر خواهد بود. و اگر به ضروریات اکتفا کنیم، حرکت معنویمان سریعتر خواهد شد.
شاید زیباترین بخش سفر، بی اهمیت بودن ملیتها، رنگ پوست، جایگاه اجتماعی، لهجه و زبان و تحصیلات است.
فرقی ندارد چه کسی باشی و از کجا آمده باشی، همه به رویات بی دریغ لبخند خواهند زد. وقتی از تو پذیرایی میکنند، مهم نیست چه کسی هستی، هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و به تو تعارف میکنند. مهم نیست چه دارند، سینی خرما باشد، دستمال کاغذی باشد، یا بهترین خوراکیها، مهم این است که تو برای آنها زائر اربعین حسین(علیه السلام)هستی و منّت دارند که پذیراییات کنند و نذرشان را ادا نمایند.
اگر دستشان تنگ باشد جور دیگری پذیرایی میکنند، چرخی میگذارند تا بند کولهات را بدوزند، پتویی پهن میکنند و مشت و مالت میدهند، ظرف آبی برای شستن پاهایت یا حتی یک زیر انداز کهنه که شاید فرش خانهی خودشان است برایت پهن میکنند تا دمی بیاسایی و خستگی در کنی...
و آنقدر صمیمیتشان زیاد است و آنقدر مهربان و بیریایند که اشک در چشمانت حلقه میزندو در بازگشت احساس میکنی در دنیای دیگری قدم زده بودی و دلت تنگ آن صفا و مهر و محبتتها میشود به طوری که تا مدتها سفرههای رنگین مهمانیها چشم و دل را میزند و دنبال چایی پررنگ و سینی خرمایشان میگردد.
اصلا سبک زندگی یعنی همین عدم تعلقات دنیایی؛ یعنی سبکبار رفتن، یعنی مانند حسین(علیه السلام) تمام دار و ندار را در طبق اخلاص گذاشتن، یعنی بریدن برای پیوستن و رها شدن برای تعلق خاطر.
اربعین یعنی از چهل خان زندگی دنیوی با سرمایهی عشق، ارادت، ولایتمداری، ایمان، پایداری و ایثار گذشتن.
در این فضای سراسر شور و شعور، این تو نیستی که میروی، بلکه انتخاب شدهای که در این رود خروشان انتظار و در مکتب اعتراض به ظلم و پلیدی و نفاق، قطرهای باشی که روان شدهای...
هر گامی که برمیداری، یک گام به مقصد نزدیک شدهای؛ مقصد کجاست؟ حرم عشق در سرزمینی از نور و قطعهای از بهشت. سرزمینی که به وسعت قلوب شیعیان جهان گسترده میشود؛ همان جایی که خدا در عرفه اول به زائرین آن نگاه میکند. پس، قدر یافتهای که در این وادی گام نهی.
گامهایت را بشمار و هر گام را به نیت شهیدی بردار، شهدایی که راهگشای حضور و عبور امروز شما زائران حسینی در اربعین شدهاند.
باشد که اخلاص در سفر اربعین، ضامن بندگی و توشهی آخرتمان باشد؛ ان شاء الله و خداوند مکرر این توفیق را نصیمان گرداند.
التماس دعا...